نقد و بررسی سریال Pluribus قسمت 1 و 2 : وقتی خوشبختی از زامبی ترسناک‌تره!

نویسنده: حسین رستگار
نقد و بررسی

آخرین بروزرسانی: ۲۰ روز پیش

نقد و بررسی سریال Pluribus قسمت 1 و 2 : وقتی خوشبختی از زامبی ترسناک‌تره!
نقد و بررسی سریال Pluribus قسمت 1 و 2. تو این سریال آخرالزمانی از وینس گیلیگان، یه ویروس همه رو خوشحال میکنه و فقط یه نفر باید دنیا رو از این خوشبختی اجباری نجات بده!
پارس وب سرور: تضمین سرعت و عملکرد سایت شما

وینس گیلیگان، اسمی که با سریال‌های خفنی مثل «بریکینگ بد» و «بهتره با ساول تماس بگیری» تو ذهن همه طرفدارای سریال جا افتاده، دوباره با یه کار جدید و دل و جرات‌دار به اسم «پلوریباس» (Pluribus) برگشته. این سریال Pluribus که از اپل تی‌وی پلاس پخش میشه، نه تنها انتظارات رو برآورده کرده، بلکه با یه ایده مرکزی عجیب و غریب، کل ژانر آخرالزمانی رو به چالش کشیده. با بازی فوق‌العاده ریا سیهورن، پلوریباس تو همین دو قسمت اولش تونسته امتیاز بالایی رو از منتقدای راتن تومیتوز و نمره بالای ۸۵ رو از متاکریتیک بگیره؛ یه موفقیت خفن که نشون میده قراره چند سالی باهاش سرگرم باشیم.

 

تو این نقد و بررسی جامع، قراره دو قسمت اول سریال پلوریباس رو عمیق بررسی کنیم و بریم سراغ مفاهیم، نمادها و سوال‌های فلسفی مهمی که مطرح میکنه!

🚨 خطر اسپویل! 🚨

اگه هنوز قسمت اول و دوم رو ندیدین، حواستون باشه که تو ادامه این مطلب قراره تمام اتفاقات مهم این دو قسمت رو  بگیم!

قصه یک آخرالزمان متفاوت: وقتی خوشبختی، جهان رو تهدید میکنه!

سکانسی از کارول در سریال پلوریباس

برخلاف تمام کلیشه‌هایی که از داستان‌های آخرالزمانی تو ذهن‌مونه مثل زامبی‌های وحشی، ویروس‌های کشنده و تلاش برای زنده موندن، گیلیگان یه کلیشه برعکس و قدرتمند رو تعریف میکنه. تو دنیای پلوریباس، یه سیگنال مرموز از فضا، ویروسی رو بین آدما پخش میکنه که نتیجه‌اش مرگ نیست، بلکه خوشبختی و رضایت کامله! همه مردم دنیا به یه ذهن مشترک وصل شدن، حالشون خوبه و تو آرامش مطلق زندگی میکنن.

 

این وسط، کارول (با بازی ریا سیهورن)، یه نویسنده رمان‌های عامه‌پسند که از زندگی و کتابای خودش متنفره، به همراه فقط ۱۲ نفر دیگه تو کل دنیا، به این ویروس مبتلا نشدن. حالا کارول، که غمگین‌ترین و تنهاترین آدم جهانه، وظیفه خودش میدونه که بشریت رو از این خوشبختی زوری و آخرالزمانی نجات بده. همین خلاصه داستان کافیه تا بفهمیم با چه ایده دیوونه‌وار و جذابی طرفیم.

 

جهان‌سازی به سبک گیلیگان: تزریق علمی-تخیلی به دنیای واقعی

کارول شخصیت اصلی در سریال پلوریباس

یکی از نگرانی‌های اصلی طرفدارا، این بود که وینس گیلیگان از ژانر درام-جنایی بیاد بیرون و وارد دنیای علمی-تخیلی بشه. اما هوشمندی گیلیگان اینجاست که به جای ساختن یه دنیای کاملاً جدید، این اتفاق آخرالزمانی رو تو همون جهان آشنای «بریکینگ بد» تزریق کرده. 

 

شهر داستان همون آلبوکرکی نیومکزیکو هست، مدل فیلم‌برداری و قاب‌بندی‌ها آدم رو یاد کارای قبلیش میندازه و فضا کاملاً واقعیه و میشه باورش کرد. این تکنیک باعث میشه ما به عنوان مخاطب، جهان داستان رو قبول کنیم و این سوال ترسناک رو از خودمون بپرسیم: اگه همچین اتفاقی تو دنیای واقعی ما بیفته، چیکار میکنیم؟

 

واکاوی ویروس: علم، فلسفه و نمادگرایی

سریال پلوریباس قسمت 1

سریال خیلی هوشمندانه توضیح میده که این «ویروس» در واقع یه موجود فضایی نیست. بلکه یه سیگنال حاوی اطلاعات از سیاره‌ای به اسم کپلر ۲۲-بی (که از نظر علمی ممکنه حیات داشته باشه) به زمین فرستاده شده. 

 

دانشمندا این سیگنال رو به کدهای RNA ترجمه کردن و خودشون این ویروس رو ساختن که از طریق بزاق (بوسیدن) منتقل میشه. این ویروس، یه جور «چسب روانی» هست که یه بخش خاموش تو دی‌ان‌ای آدما رو فعال میکنه و همه رو به یه ذهن مشترک وصل می‌کنه.
 

این ذهن مشترک، چندتا ویژگی عجیب داره:

  • نمیتونه به موجودات زنده آسیب بزنه

  • جلوی خشونت و احساسات منفی شدید (مثل عصبانیت کارول) ضعف داره

  • انگار نمیتونه دروغ بگه و ضعف‌هاش رو صادقانه لو میده

اینجاست که سریال چندتا سوال فلسفی عمیق مطرح میکنه:

  1. خوشبختی زوری ارزش داره؟

  2. اینکه فردیت از بین بره و همه تبدیل به یه «ما»ی یکپارچه بشن، یه رویاست یا یه کابوس؟

  3. چطوری میشه قربانی‌هایی رو نجات داد که از شرایطشون کاملاً راضی هستن؟

زبان بصری گیلیگان: تحلیل رنگ‌ها و نمادها

نمادگرایی رنگ‌ها در سریال پلوریباس

مثل کارای قبلی گیلیگان، رنگ‌ها تو پلوریباس هم نقش مهمی تو قصه دارن و هرکدوم یه معنی خاصی دارن:

ترکیب آبی و زرد

این ترکیب رنگی بیشتر از ده بار تو دو قسمت اول تکرار شد. رنگ آبی معمولاً نماد اعتماد هست و اینجا میتونه نشون بده که ذهن مشترک میخواد اعتماد بقیه رو جلب کنه. از اون طرف، رنگ زرد میتونه نماد یه وعده دروغی و گول‌زننده باشه (مثل اصطلاح تیتر زرد). این ترکیب، پارادوکس اصلی سریال رو نشون میده: یه وحدت آرامش‌بخش اما توخالی.

رنگ بنفش

این رنگ که تو لباس طرفدارای کتاب کارول و وسایلش دیده میشه، آدم رو یاد شخصیت «ماری» تو بریکینگ بد میندازه. رنگ بنفش اینجا نماد خودفریبی و فرار از واقعیت هست. طرفدارای کتابای فانتزی کارول، اونقدر تو دنیای خیالی غرق شدن که از واقعیت دور افتادن.

عنوان سریال (Pluribus)

این کلمه از شعار لاتین آمریکا "E pluribus unum" به معنی «از بینِ خیلی‌ها، یکی» گرفته شده. هوشمندی گیلیگان تو جایگزین کردن حرف "i" با عدد "1" تو لوگوی سریال، همین مفهوم رو به شکل تصویری می‌رسونه.

 

سوال‌های بی‌پاسخ و تئوری برای آینده

کارول در سریال پلوریباس با نگاهی گیج و پر از سوال

نقد و بررسی سریال Pluribus قسمت 1 و 2، ما رو با کلی سوال و معما تنها میذاره که بی‌صبرانه منتظر جوابشون تو قسمت‌های بعدی هستیم:

هدف نهایی ذهن مشترک چیه؟

فرض کنیم همه آدما بهش وصل شدن، خب بعدش چی؟

چرا ۱۳ نفر مبتلا نشدن؟

تفاوتشون ژنتیکیه یا به شخصیتشون ربط داره؟ نکنه کلید نجات، همین متفاوت بودنه؟

تناقض تو عملکرد ویروس

اگه ذهن مشترک نمیتونه آسیب بزنه، پس چرا موش آزمایشگاهی مجبور شد دست محقق رو گاز بگیره تا ویروس رو منتقل کنه؟ این یه نکته مشکوک تو داستانه.

کارول برای چی میجنگه؟

اون از زندگی قبلی خودش راضی نبود، ولی حالا همه تلاشش رو میکنه که شرایط رو به همون حالت برگردونه. این دوگانگی تو شخصیت اصلی، اون رو خیلی پیچیده و جذاب کرده.

 

نتیجه‌گیری: شروع یه شاهکار دیگه؟

«پلوریباس» با یه ایده عالی، پرداخت بی‌نقص، کارگردانی فوق‌العاده و بازی بی‌نظیر ریا سیهورن، یه شروع طوفانی داشته. وینس گیلیگان ثابت کرده که یه داستان‌گوی بی‌رقیبه که میتونه هم مخاطب رو سرگرم کنه و هم اون رو با عمیق‌ترین چالش‌های فلسفی و انسانی درگیر کنه.

 

 این سریال یه کمدی سیاهه که توش، خوشبختی همگانی به یه چیز ترسناک تبدیل میشه و قهرمان قصه، کسیه که میخواد رنج، اختلاف و فردیت رو به دنیا برگردونه.

 

پلوریباس فقط یه سریال علمی-تخیلی نیست؛ یه آینه جلوی جامعه مدرن ماست که ما رو به فکر میندازه: آیا یکپارچگی و حذف تفاوت‌ها، بهایی هست که حاضریم برای آرامش بدیم؟ به نظر میاد با شروع این سریال، یه سفر فکری هیجان‌انگیز و چند ساله رو شروع کردیم.